میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

زمین سوخته ام ناامید و بی برکت !

گفته بودم کنکور لعنتی از سرم بگذره نفس میکشم ! 

گفته بودم انتظار روزهای خوب را می کشم ! 

گفته بودم! 

فقط گفته بودم ! 

زندگی بی رحم تر از این حرفاست که بهترین ها را از دستت بیرون نکشه ! 

گفته بودم اما نمی دونستم چه روزهایی در پیش روست ! 

یادم رفته بود بازی های روزگار را !  

یادم رفته بود!

 

 

+ ....

جمعه بعدازظهر-28 بهمن!!!!

 
 

امروز نفس کشیدن بعد از کنکوره 

 

 

روزشماری میکنم

هیچی دیگه !  

بالاخره شمارش معکوس کنکور هم شروع شد 

 

 

 

+این لعنتی از سرم بگذره ! بلکه بتوانم نفس راحتی بکشم 

 

++ کم طاقت شدم

که غم درون دیده ام قطره قطره آب میشود

  

نگاه کن که غم درون دیده ام

چگونه قطره قطره آب می شود  

چگونه سایه سیاه سرکشم  

اسیر دست آفتاب می شود 

نگاه کن  

تمام هستیم خراب می شود    

 

+ همینطوری که شکیبایی میخوانه؛ همین جا؛ دقیقن همین جا  

هی تکرار کنی: 

تمام هستیم خراب می شود /// خراب می شود /// خراب می شود ///

بعد تا آخرش باهم بخوانید: 

 خراب می شود /// تمام هستی ام خراب می شود/// 

 

++ روزهای لعنتی!

 
  

فراز نشیب؛ نشیب نشیب ...

روزهای مانده تا کنکور 

دغدغه های من ! 

امید به آینده  

بهتر بودن فردا ؟ 

ازدست دادن رتبه توی دانشگاه 

آخرین تلاش ها برای کنکور 

هنوز مریضی عزیزکوچولو 

هنوز دعا؛ هنوز اشک؛ هنوز انتظار 

............. 

 


+این روزها عجب روزهای پر حادثه ای شده 

خدایا یه کم آهسته تر 

 هنوز قلبم درد میکنه!  

فرصت می خوام