میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

س

جدیدن ها اگه تو مسج هاتون خواندید :  

 خ  خ  ممنون  

یعنی ..................؟  

 

 

راس میگن این خلاصه نویسی به جای میرسه که 

 فردا مسج خالی میفرستن خودت باید دگه بفهمی چی میخواهن !؟ 

 

+ حالا خوبه من و دوستم ویراستاریم 

لابدن می نوشت : خ خ م  

  

++ س اول مسج هم که یعنی سلام  

+++ کلن نباس به روح اعتقاد داشته باشن اینجور افراد

آدم ها ذاتاً بداخلاق نیستن که :)

میزنگم به میرزا .از مسئول می پرسم میشه لطفن کتاب هام را تمدید کنید ؟ 

میگه نه نمیشه ( همیشه میگه نه اما ...) 

شروع میکنم به تند تند توضیح دادن. 

 میگم آخه همیشه هم بهم میگید نه اما برام ین کار را انجام میدید !؟!! 

میخنده میگه خب چه کار کنم حتمن اصرار میکنی منم قبول میکنم 

میخندم 

میگ حالا شماره ات را بگو .............................. 

 

و من خوشحال میشم ازینکه کارم را راه انداخت 

و بیشتر خوشحال میشم ازینکه حس میکنم خدا هوام را داره !

یکی از بزرگ ترین فانتزی هاش :)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

یاد میگیری ... کم کم !

م کم تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست
و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت.
اینکه عشق تکیه کردن نیست
و رفاقت، اطمینان خاطر
و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند
و هدیه ها، عهد و پیمان معنی نمیدهند.
و شکستهایت را خواهی پذیرفت
سرت را بالا خواهی گرفت با چشمهای باز
با ظرافتی زنانه و نه اندوهی کودکانه
و یاد میگیری که همه ی راههایت را هم امروز بسازی
که خاک فردا برای خیال ها مطمئن نیست
و آینده امکانی برای سقوط به میانه ی نزاع در خود دارد
کم کم یاد میگیری
که حتی نور خورشید میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری.
بعد باغ خود را میکاری و روحت را زینت میدهی
به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
و یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی…
که محکم هستی…
که خیلی می ارزی.
و می آموزی و می آموزی
با هر خداحافظی
یاد میگیری 

 

+ گویا دیگران میگن

بابالنگ دراز

زندگی با جولیا و سالی برای من که طرفدار ترک دنیا هستم، به قدر کافی عذاب آور است.  

هر دو آنها از زمانی که پا به این دنیا گذاشته‌اند،  

همه‌ چیز داشته‌اند و خودشان را لایق خوشبختی می‌دانند. 

 فکر می‌کنند دنیا به آنها بدهکار است.  

شاید هم همینطور باشد؛  

دنیا هم قبول دارد که به آنها بدهکار است و حقّشان را می دهد. 

 ولی تا به حال به من دینی نداشته و از اول این را گفته‌است. 

 من حق ندارم از دنیا چیزی بخواهم، چون روزی می‌آید که تقاضایم را رد کند..."

بابالنگ‌دراز- جین وبستر