میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

آرزوها از تو

من دلم مردی را میخواد 

که بشه  باهاش سَــفـَــر رفت ...   

همیشه /هِــــی /مُدام !!!

پس شکلاتت کو ؟؟؟

داشتم فکر میکردم 

کلیدهای قلب من چه ها هستند 

که با آنها بگشایی قلبم را 

مگر جز این است که باید  

عشق و عشق و عشق !؟! 

 

+گیرم که دلم به یک قلم و کاغذ 

 و شعرهایی که معنی ناب زندگی است  

هم راضی شود !  

 

   

تو مرد باش | مردانه باش 

قول میدهم کلیدهای قلبم 

صاف توی دستهات باشد 

توی دستهات بگذارم

کاشکی من دایناسورت بودم !

  چه قد این متن را دوست داشتم  

اما هرچی گشتم منبعی درست و راست واسه اش پیدا نکردم  

جز همین سایت :    

 

 برای من، 

هنوز هم یکی از عاشقانه ترین صحنه های سینمای ایران، 

مال کلاه قرمزی و پسرخاله است: 

شب است،کلاه قرمزی نشسته روی پیکان آقای مجری منتظر، 

کفشهایش را جفت گذاشته بغلش: 

 -معذرت، از ته دل.  

-چرا نمی ری خونه؟  

-آخه...دلم تنگ می شه.  

-تنهایی؟  

-اوهوم. 

 -منم تنهام. 

همه فکر می کنن فامیل من شهرستانن.یعنی خودم اینجوری بهشون گفتم.ولی من هیچکی رو ندارم.عین تو.  

-کاشکی من دایناسورت بودم. 

 بعد سرش را تکیه می دهد به شانه ی آقای مجری، 

بغض می افتد توی گلویش، 

می گوید کاشکی من دایناسورت بودم و خودش را می چسباند به آقای مجری... 

 بغض می کنم. 

آقای مجری گُل را قبل تر پرت کرده، 

کلاه قرمزی تب کرده از این گل انداختن، 

حالا آمده  

و 

 زیر گوش آقای مجری می گوید: 

کاش من دایناسورت بودم.  

بغض می کنم. 

شانه ای نیست که سر بگذارم رویش و دایناسورش باشم.     

 

واسم بخند!

حالا می بینم  

از مردهایی که وقتی می خندند  

گوشه ی گونه اشون یه چال کوچولو می افته 

خیلی خوشم می آید ! 

 

+دروغ چرا‌!؟ 

کاش یکی از اون ها مال من بود 

بعد اون وقت من فقط خندیدنش را تماشا می کردم 

همیشه ! هی مدام!