میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

اسمش نوآوری نیست

آی ی ی خدااااا !!!  این دیگه چه جورشه ؟؟؟ 

یعنی چی ؟؟؟

 

- عادت بدی پیدا کردم کتاب را از ته میخوانم میام اول 

خیلی بیشتر و بهتر لذت می برم  ؛ خیلی هم سریع کتاب را تمام میکنم 

 و امان از کتاب هایی که پیوستگی موضوعی داشته باشند ... 

که باید سطر به سطر از همون اول خوانده شوند .... 

 

گاهی دو هفته یک ماه کتاب دست نخورده روی میز خاک میخوره  !!!! 

 

-- دوست ندارم این شکلی کتاب بخوانم ! اما شکل اش را هم نمی توانم تغییر بدم  

 

صدبار اگر توبه شکستی بازآی

   

حکایت ماست و این فست فودی بازارچه دانشگاه

*

فروغ : 

 

کاش می مردم و دوباره زنده می شدم و می دیدم که * دنیا شکل دیگری ست*  

و دنیا این همه ظالم نیست    

و مردم این خست همیشگی خود را فراموش کرده اند   

و هیچ کس دور خانه اش دیوار نکشیده است.

ببار ای بارون ...

عاشق هوایی ام که تکلیف اش با خودش مشخص نیست  

که نمی فهمه میخواد بباره یا نباره ! 

که ساعت به ساعت یه چهره ای داره ! 

 

- عاشق شهری ام که این هوا را داره ! همیشه

کجایی مهربون من

 

وقتی توی این همه شلوغی مسیر دست هام دستهای تو را پیدا میکنه 

 

حرمتشون را نگه دار ! 

 

این دست های ظریف توان شکسته شدن را ندارند