میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

خدایا گرچه گاهی بد و بدزبانم... تو ببخش

روز چهارشنبه ۲۰ آذر منتظر خبر خووبه بودم

اما یه اشتباه رخ داده بود

و

من هیچ امید نداشتم که بشه یه جور حل و فصلش کرد

گـــریـــه کردم!!! زیــــآد

نه که اون خبره خیلی برام مهم بوده باشه

گریه کردم چون از بدشانسی اشتباهی رخ داده بود

امروز شنبه ۲۳ آذر ماه

اون آشتباه خود به خود حل شد

و خـــــــبــــر خــــوبــــه بهم رسید

و

من خیلی خوشحالم

+ بعداً بیشتر توضیح میدم



++ راستی  با حاج خانوممون  به توافق نرسیدم. تصمیمم قطعیه

با اینکه دانش آموزهام را دوست دارم

اما پایان ترم اول از مدرسه میرم 

روزهایی که میگذرن

بچه ها شنیدند که میخوام برم

....پایان ترم اول میرم.....

بیقرارند..

زنگهای تفریح دورم جمع میشند

از بچه های اول و دوم و گروه های مختلف انسانی و عمومی ام

هی میگن خانم بخاطر ما بمانید

میگن اگه نیایید اعتصاب میکنیم..درس نمیخوانیم

میگم با خودتون که لج ندارید! نکنید این کارو..من نباشم معلم بهتر از من هست

میگن شما بهترینی.لبخندی میاد رو لبم

محبت اشون... صداقت اشون را دوست دارم

و همیشه فک میکنم بچه های دبیرستانند اما چرا هنوز اینقد صاف و صادقند!!!!

چقدر بچه اند و به دنیای آدم بزرگ ها آلوده نشدند

یکی از بچه های اول...که کمی هم خجالتی هست

دستش را میذاره جلوی لبش..انگشتش را گاز گرفته و نگرفته میگه:

خانم شما خیلی خوبید اما فقط نمره کم میدید

و این همان دانش آموزیم هست که بهش داده بودم 9

بچه ها را دوست دارم

اما حاج خانومه خودش را زرنگ تر از این حرفها فرض کرده

روز اول قرارداد تلفنی چیز دیگه ای بود

آبان ماه قرارداد کتبی چیز دیگه ای شد

امروز موقع گرفتن چک دستمزد چیز دیگه ای


حـــآشـــا به انصاف اشون !!!!!

بازم غــُر میزنم..این یادداشت یک روزانه ساده است

اومده بودم یکم غــــُر بزنم  

اومده بودم بگم این حاج خانومه هست مدیر مدرسه

که همه راست میرن میگن حاج خانوم...چپ میرن میگن حاج خانوم 

 

(فک کنم بتوانم بگم) با بی شرمی تمام ساعت کارم را کمتر زد 

و حقوقم از صفر به زیر صفر رسید 

 

+ معلومه حقوق معلم آزاد کمه. اما یه جاهایی حقه.. یه جاهایی ناحق  

 روز اول ساعت کار و بیشتر بسته بودیم.اما امروز موقع امضای قرارداد 

بهم میگه مگه مسلمون نیستی؟ میگم هستم اما حق و حقوقی دارم 

میگه برا خدا کار کن..میگه خداروشکر کن توفیقت داده درس بدی 

 میگه ( با همان لهجه غلیظ شیرازیش): ووی ماشولو چرو شومو انقد پولکی هستی 

ماشالو شومو جوونی باید معنوی فک کنی 

میگه شمو بچه ای فعلن احتیاجی به پول نداری

 منم میگم .....منم جواب حرفهاش را میدم اما نه با بی حرمتی

 

++ حالام دلم گرفته. نه بخاطر حقوق و این حرفها

چون میبینم دنیا خیلی جای پرتی شده...چون آدمهاش..آدم بدهاش دارن نقش بازی کنن 

و این حال آدم را بد میکنه

هرچه میخواهی بکن اما "ریــاکــاری" مکن

می بخور منبر بسوزان ،مردم آزاری مکن ... 

 

 

+ مخاطب : 

حاج خانوم محترم نامحترم مدرسه 

که امروز با بی شرمی تمام ساعت کارم را کمتر حساب کرد 

و حقوقم از صفر به زیر صفر رسید  

و این درحالی بود که روز اول قرار بیشتری بسته بودیم 

و من .. من ساده 

روی کاغذ نیاورده بودم

حالا روی کاغذ؟ بیا برادری ات را ثابت کن... 

 

++ ناراحت نیستم حقوقم کم شده.اصلن روش حسابی نبوده 

ناراحتم که آدم بدها دارن نقش آدم خوب ها را بازی میکنن 

 ناراحتم که به صداقتم توهین شده

  

+++ شمام زمین میخوری حاج خانوم  ( از سری نفرین های پیرزنانه شیرازی)

 بـــــآزی بـه نــــوبــــت ..