میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

عیدی که گذشت

امسال اولین و تنها سالی بود که سر سفره عید گریه کردم. 

حتی وقتی بابا را بوسیدم؛ حتی وقتی مامان را بوسیدم. 

حالم خوب بود اما نمیدونم یه دفعه چرا یه بغض خونه کرد توی گلوم !!!!!!!!

 

اولین سالی بود که مسافرت نرفتیم.(توی این چندسال اخیر) 

بعد از مریضی عزیزکوچولومون از پادر اومدیم. 

حوصله ی مسافرت نداشتیم .ماندیم خونه و بازم دعا کردیم 

 

اولین سالی بود که روز اول عید مثه همه ی روزای اول عیدی که  آرام و بی هیجان میگذشت نبود.

(بالاخره !!!!!!!!!)  

اولین سالی هم بود که روز 13 به یه چیز جدید در مورد روابط عاطفی فامیلی پی می بردم و هی دلم میخواست  بهش فک کنم و درموردش افسوس بخورم. 

 

+کلن عید آرومی گذشت! عید پارسال خواستنی تر بود. 

 حالا روزهای کار و فعالیت و درس و دانشگاه و دوندگی و هزار برنامه ی دیگه شروع شده 

برنامه هایی که قبل از عید از روی حساب تنبلی هی به خودم گفتم  ان شالله بعد از عید  

  

++ حالا بعد از عید شده.  

      حالا دارم به 350 روز آینده فک میکنم 

      حالا آرزو میکنم روزهای فردا برای همه پر از خوشبختی و سلامتی باشه 

 

+++ راستی من دختر بهارم! عاشق این سرسبزی ام

    

خدا اینترنت را از دل ما نگیره

 

- معتاد شدیم رفت !  

 

 

 

 

 

 

 

+راستی سال نو مبارک!

البته همه علایق یکسان ندارند که!

 

شواهد نشان میده من تنها شیرازی هستم 

 که کلم پلو دوست نداره !!! 

 

  

دیالوگ های ماندگار1

خسرو شکیبایی-خانه سبز: 
   
ببین٬ دلخوری باش 
عصبانی هستی٬ باش 
قهری٬ باش  
هر چی میخوای باشی٬ باش 
ولی حق نداری با من حرف نزنی! فهمیدی؟