میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

از کرامات شیخ ما این است !

دوستایی دارم صاحب کرامت !!!!

در وصف خلوص دوستی اشون همین بس که :


دوست دارن چیزهایی که دارن را تو نداشته باشی

چیزهایی هم که ندارن را نداشته باشی 


قرار بود عید یه اتفاق خووب بیفته

یه اتفاق خوب که خیلی وقت بود امروز و فردا میشد

همه چیز هم جور و جور بود

دیروز وقتی اتفاقی بچه ها را دیدم...

وقتی جلوی زبون سرکشم را نتوانستم بگیرم و از عید تعریف کردم

شب نشده تمام برنامه های عیدم بهم ریخت


و فک کردم به بهمن پارسال که باز این زبون سرکش براشون حرف زده بود

و خلوص نیت دوستان !!!!!!!!!!!!!!!!!!

و وقایع بعد ...................


+هیچی دیگه! بایس بشینم و گذر روزها را تماشا کنم

بالطبع امیدواری هم چیز بدی نیست

اگه میسرم بشه !


++    هرچه آید به سرم؛ باز بگویم گذرد

    وای ازیـن عـــمـــر که با *میگذرد* میگذرد

من به دستهای خدا خیره شدم معجزه کرد

این خانم معلم

منتظر خوشایندترین اتفاق زندگیشه ..