میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

خودم

طی چند روز گذشته خیلی گرفتار بودم  : درس و امتحان و دانشگاه و کارهای خیر  !!!  

احتمالا طی چند روز آینده هم سرم شلوغ خواهد بود :همچنان درس و مشق و دانشگاه و چند جلسه تدریس   

اما کاش روزهای خوبی را درپیش داشته باشم !  

 

 

 

  

+ دلم خنده میخواد و یه عالم خوشبختی !

....


حال خراب این روزهایم را خط خطی های روی کاغذها بدجوری گواهی می دهند ...

دل تو را می طلبد ؛ دیده تو را می جوید


منتظر رؤیایی ترین لحظات زندگیم ام.

البته اگه محاسباتم درست پیش بره !!!


+ چوب خط های انتظار یکی یکی پر می شوند و 

در من شوق دیدار تو ای خوب ترین می رقصد....


یه چیزی به نام اجبار ....


هوای تابستون رو دارم؛

گرما و پنکه و 

چرت بعد از ناهار و یک ملافه نازک و 

سکوت ساکت خانه


+ حیف الان مجبورم درس بخوانم......

نفهمیدند !

 

خواب دیدم /   

 زندگی با عصای مرگ قدم می زد/    

خواب دیدم/   

 چارلی چاپلین می گریست و می گفت :/  

                 سعی کردم بفهمند/   

                                        اما خندیدند/  

(؟؟؟)