صادق هدایت - زنده به گور :
<< یادم می آید شنیده ام وقتی دور کژدم آتش بگذارند خودش را نیش می زند
آیا دور من یک حلقه آتشین نیست ؟؟؟ >>
دلم می خواست کسی در حوالی احوال من نبود
دلم برای خواندن همان آواز قدیمی تنگ است
من از پلک گشوده ی این پنجره ها می ترسم
باید بروم جایی دور
باید جایی دور بروم
دیگر نه مولوی را دوست دارم و نه حوصله ی حافظ را
تنها به کوچه می نگرم ...
*سیدعلی صالحی
پ.ن : خیلی داغونم !
هوای اینجا داره خفه ام می کنه !!!