میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

جرم تو زندگی‌ست

1-

صف  بسته اند پیش تو دیوارها مدام

قد می کشند دور و برت خارها مدام

جرم تو زندگی ست ، نفس می کشی زلال

سر می کشند دوروبرت مارها مدام

تو میوه داری از همه سو سنگ می خوری

این است سرنوشت ثمردارها مدام

تو راست قامتی و تناور ، از این سبب

تحریک می شوند تبردارها مدام

آزاد می شوی دگر از بندها اگر

راضی شوی به رسم دغل کارها مدام

آسوده می شوی تو از این فتنه های گنگ

عادت کنی اگر به لجن زارها مدام

اما تو عاشقی ، تو وعادت به منجلاب ؟

اما تو شاعری ، تو واین عارها مدام؟!!

نه نه ! تو سبز و روشن و پربرگ و بر بمان !

در حسرت نگاه تبردارها مدام



+ شعر از استادم،  دکتر حسنلی 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.