امتحانات بچه ها هم تموم شد
ترم دوم اومد
و من همچنان موندگار شدم
درباره حقوق حرف زدیم.البت نه با حاجیه خانووم
بلکه معاون مدرسه را وکیل فرستاد.توافق کردیم
نه حرف اونا...نه حرف من ... بینابین
(یادم افتاد به بچگی هامون.به پول تو جیبی گرفتن و گفتن این جمله که
بابا خیرش را ببینی نه 6تومن من ..نه 3 تومن شما
5 تومن بده حلال حلال .....)
خلاصه همچنان خانم معلم هستم از شیراز
+ روزهای خوبی نمیگذرونم.
کنکوردکترا کمتر از 40 روز دیگه میرسه
مدرسه خستم میکنه و حقوقمم به زور کفاف دلخوشی را نمیده
کارهای پایان نامه لاک پشتی جلو میره
و آینده ایی که معلق مونده توی دستام و نه دوور میشه نه نزدیک
و این منم دختری که در آستانه 26 سالگی ایستاده
با کوله باری از..............................................