میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

شیطنت بچه ها...روز امتحان

آخر آذرماه بود که سوالات درس ادبیات را طرح کردم و تحویل مدرسه دادم

و گذشت و گذشت و گذشت ..

تا امروز که بچه هام امتحان ادبیات داشتند

بالطبع  بعد از این همه مدت سوالات را به خاطر نداشتم

امتحان شروع شد

هرکی سوالی می پرسید

یکی درست و غلطی جوابش را میخواست

یکی راهنمایی که بیشتر یادش بیاد

و  همان بهانه های همیشگی دانش آموزی که مام پشت سر گذاشتیم


اما ...


یه دانش آموز دارم.اتفاقن ازش خوشم میاد

صدام کرده.میگه خانوم یه سوال بپرسم جواب میدین

شیطنت داره صداش.لبخندم را جمع میکنم و میگم خب بپرس

میگه آخرین درسی که خواندیم.مال آنده ژید بود. اسمش چی بود !؟

(من که یادم نبود چی سوال طرح کردم .... بعله بند را آب دادم)

میگم خب حالا واسه چی؟ میگه خانوم بخدا بگین بقیش یادم میاد

میگم مائده های زمینی

دستاش را یکم مشت میکنه و تو هوا تکون میده و میگه مرسی

و سریع مینویسه

نگاه برگه میکنم.میبینم سوال طرح کردم نام اثر اندره ژید را بنویسید

نگاهش میکنم.خنده ام گرفته...هیچ قیافم عصبانی نیست اما...

میگم شیطوووون !!! این چه سوالی بود!!!

میبینم بچه ها ی دور و برش هم شنیدن

دارن زیرزیرکی میخندن و مینویسن


از زرنگیش خوشم اومده...ازدستش هم عصبانی نمیشم اما

محض خالی نبودن عریضه بهش میگم فلانی پوستت را میکنم فقط بذا برگه ات را تصحیح کنم...

خیلی کشیده میگه: آخــــــه خــــــآنـــــــوم!!!

نگاهش میکنم یه چشمکی بهش میزنم و میگم بنویس دخترجون..

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.