میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

گاهی همینقد ساده.. همینقد عامیانه...گاهی فقط غر زدن

 

روزهایی میگذرونم که دوستشون ندارم 

هندونه هایی که برداشتم سنگین اند !! 

شونه هام نحیفه 

 

+ مدرسه خستم میکنه.. 

باید براشون جزوه آماده کنم  

برگه تصحیح کنم 

بدتر که باهاشون کنار بیام بی از آنکه عصبانیتم را نشون بدم 

 

++ کنکور دکترا نزدیکه 

همه توقع دارن 

همه فــــقـــــط توقع دارن 

خسته شدم از مشق و درس و کتاب 

 

چهارماه تا کنکوره... سیستم اعصابم بهم ریخته 

استرس خفه ام کرده..مدام چی بخوان چی نخوان 

چند روز گذشت چند روز مانده 

 

++ دارم پایان نامه را مینویسم 

همین الان توی طرحش دوقلو ....... 

مدت کارم کمه... توقع همه زیاده 

کاش یه شرحی چیزی برداشته بودم قال قضیه چندماه کنده میشد 

 

بعله البته که دهن پرکنه وقتی میپرسن موضوعت چیه 

سینه سپر کنی و صاف وایسی و بگی : بررسی ساختاری محتوایی فلان 

 

 

+++ بین ایــــــن هـــــمــــه کار ...مشکل...هدف بزرگ 

دورم را خلوت کردم اساسی.. 

جای خالی همه را حس میکنم 

اما 

بی معرفت های زندگی هرچه زوتر حذف شن زندگی بی ضرر تره 

 

گیرم تو رفاقت همیشه یه پای قضیه لنگه !!!! 

 

++++  گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.