میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

منم همینم !!!

 

 بوسـه ی کــــهنــه ی عـــلاقــه : 

از چشمهایم
چیز زیادی نمی توانی بخوانی
چون همیشه برق میزنند!
به لبهایم
باج می دهم هر روز
برای نگفتن آنچه نمی خواهم بدانی.
دلم...
دلم؟
حبس شده درون سینه ام
پر می کشد برای گفتن حرفی که
دنیا را به آتش و خون می کشد 

.....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.