میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

میان این برهوت، این منم؛ من مبهوت

خاطرات خانوم معلمی که منم...

باید مطمئن شد که تمام شده !

 

مدادرنگی ها : 

 

خوب بود اگر آدم جایی محکم کوبیده می‌شد به زمین 

 و صدای خرد شدن استخوان‌های خودش را می‌شنید.  

آن وقت می‌شد مطمئن باشد که افتادن تمام شده، تمام شده.  

 

+منم به این موضوع فک میکنم.