هیچی دیگه !
بالاخره شمارش معکوس کنکور هم شروع شد
+این لعنتی از سرم بگذره ! بلکه بتوانم نفس راحتی بکشم
++ کم طاقت شدم
نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود
نگاه کن
تمام هستیم خراب می شود
+ همینطوری که شکیبایی میخوانه؛ همین جا؛ دقیقن همین جا
هی تکرار کنی:
تمام هستیم خراب می شود /// خراب می شود /// خراب می شود ///
بعد تا آخرش باهم بخوانید:
خراب می شود /// تمام هستی ام خراب می شود///
++ روزهای لعنتی!
روزهای مانده تا کنکور
دغدغه های من !
امید به آینده
بهتر بودن فردا ؟
ازدست دادن رتبه توی دانشگاه
آخرین تلاش ها برای کنکور
هنوز مریضی عزیزکوچولو
هنوز دعا؛ هنوز اشک؛ هنوز انتظار
.............
+این روزها عجب روزهای پر حادثه ای شده
خدایا یه کم آهسته تر
هنوز قلبم درد میکنه!
فرصت می خوام
کلن نداشتن رفیق فابریک یه غمه !
از دست دادنش هزار و یک غمه !!!!
مخصوصن وقتی به زندگیت نگاه کنی ببینی بعد از ازدست دادن اونها بوده
که زندگیت تو دایره تکرار افتاده ...
که فرو رفتی ...
که درجا زدی.
که دیگه از اون دوستی های ناب خبری نیست
که بغض فروخورده ات را پشت این خط های دلتنگی جا میذاری
که دیگه کسی نیست بهت بگه دیوونه تو من را داری
چون دیگه اونها را نداری
چون اینایی که داری دنیای غم چشمات را نمی خوانن
شادی ت را هم ...
بگذریم !
پ.ن : حالا یاد گرفتم دو دستی دوستی های ناب را باید چسبید که روبه رو م خالیه